گل سرخ
لغتنامه دهخدا
گل سرخ . [ گ ُ ل ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر گلی که سرخ باشد. (برهان ). || ترجمه ٔ ورد است . (آنندراج ). ورد. (الفاظ الادویه ). گل سرخ دارای دسته های مختلف است و منجمله به نوع مخصوصی از تیره ٔ گل سرخ که گلبرگهای آن بسیار معطر و پرپر است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 228). گل سرخ انواع مختلف دارد و در ایران استفاده ٔ صنعتی از گل سرخ به عمل نمی آید. ورد احمر. سوری . گل محمدی :
چون گل سرخ از میان پیلغوش
یا چو زرین گوشوار از خوب گوش .
ماه تمام است روی کودکک من
وز دو گل سرخ اندر او پرگاله .
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش .
تنش پرنگار از کران تا کران
چو داغ گل سرخ بر زعفران .
تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ
تا به نوروز نباشد گل نیلوفر.
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
با صدهزار جام می سرخ مشکبوی
با صدهزار برگ گل سرخ کامکار.
فراز و نشیب از گل سرخ گویی
که دریای سبز است پر موج گوهر.
در این باغ از گل سرخ و گل زرد
پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.
گل سرخش چو عارض خوبان
سنبلش همچو زلف محبوبان .
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان .
گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم
که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار.
تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم
که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار.
|| کنایه از چهره و صورت :
پس آن دختران جهاندار جم
ز نرگس گل سرخ را داده نم .
به بالا چو سرو و چو خورشید روی
چو کافور گرد گل سرخ موی .
خم آورد بالای سرو سهی
گل سرخ را داده رنگ بهی .
|| کنایه از آفتاب عالمتاب . (برهان ) :
سحرگه که آمد به نیک اختری
گل سرخ بر طاق نیلوفری .
چون گل سرخ از میان پیلغوش
یا چو زرین گوشوار از خوب گوش .
رودکی .
ماه تمام است روی کودکک من
وز دو گل سرخ اندر او پرگاله .
رودکی .
گرد گل سرخ اندر خطی بکشیدی
تا خلق جهان را به فکندی به خلالوش .
رودکی .
تنش پرنگار از کران تا کران
چو داغ گل سرخ بر زعفران .
فردوسی .
تا یه دی ماه گل سرخ نباشد در باغ
تا به نوروز نباشد گل نیلوفر.
فرخی .
روی گل سرخ بیاراستند
زلفک شمشاد بپیراستند.
منوچهری .
با صدهزار جام می سرخ مشکبوی
با صدهزار برگ گل سرخ کامکار.
منوچهری .
فراز و نشیب از گل سرخ گویی
که دریای سبز است پر موج گوهر.
ناصرخسرو.
در این باغ از گل سرخ و گل زرد
پشیمانی نخورد آن کس که برخورد.
نظامی .
گل سرخش چو عارض خوبان
سنبلش همچو زلف محبوبان .
سعدی (گلستان ).
بر گل سرخ از نم اوفتاده لاَّلی
همچو عرق بر عذار شاهد غضبان .
سعدی (گلستان ).
گفتم ای ماه به تحقیق کنون دانستم
که ترا همچو گل سرخ وفا نیست شعار.
قاآنی .
تو کنون آن گل سرخی و من آن دهقانم
که ز بدعهدی گل رنج مرا کردی خار.
قاآنی .
|| کنایه از چهره و صورت :
پس آن دختران جهاندار جم
ز نرگس گل سرخ را داده نم .
فردوسی .
به بالا چو سرو و چو خورشید روی
چو کافور گرد گل سرخ موی .
فردوسی .
خم آورد بالای سرو سهی
گل سرخ را داده رنگ بهی .
فردوسی .
|| کنایه از آفتاب عالمتاب . (برهان ) :
سحرگه که آمد به نیک اختری
گل سرخ بر طاق نیلوفری .
نظامی .