ترجمه مقاله

گناه کردن

لغت‌نامه دهخدا

گناه کردن . [ گ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مرتکب گناه شدن . جرم و عصیان کردن . اِقتراف . اِجترام . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). اِذناب . ارتکاب ؛ گناه و آنچه بدان ماند کردن . اتزار. (تاج المصادر بیهقی ). جُرم . (دهار). اجرام . تجرم . جَلب . حَوب یا حُوب ، حِیابه . حَوبه یا حُوبه . (منتهی الارب ) : بندگان گناه کنند و خداوندان درگذرند. (تاریخ بیهقی ).
گر نکردستم گناهی بیش از این
چون فکندندم درین زندان و بند.

ناصرخسرو.


وگر گناه نخواهد ز ما و ما بکنیم
نه بنده ایم خداوند را که قهاریم .

ناصرخسرو.


ناکرده گناه در جهان کیست بگو
با عفو تو بی گنه چسان زیست بگو.

خیام .


وگر نیز کردم گناهی بزرگ
غریبی بود عذرخواهی بزرگ .

نظامی .


با چنین حالتی عجب که مراست
گر کنم طاعتی گناه کنم .

عطار.


گناه کردن پنهان به از عبادت فاش
اگرخدای پرستی هواپرست مباش .

سعدی (طیبات ).


مگرکرده بودم گناهی عظیم
که بردم در آن است عذابی الیم .

سعدی (بوستان ).


من از تو دست نخواهم به بی وفائی داشت
تو هر گناه که خواهی بکن که معذوری .

سعدی (بدایع).


ترجمه مقاله