گنبد سبز
لغتنامه دهخدا
گنبد سبز. [ گُم ْ ب َ دِ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سبز گنبد. کنایه از آسمان است :
که آویخته ست اندرین سبز گنبد
مر این تیره گوی درشت کلان را.
که آراید چه می گوئی تو هر شب سبز گنبد را
بدین نورسته نرگسها و زراندود پیکانها.
که آویخته ست اندرین سبز گنبد
مر این تیره گوی درشت کلان را.
ناصرخسرو.
که آراید چه می گوئی تو هر شب سبز گنبد را
بدین نورسته نرگسها و زراندود پیکانها.
ناصرخسرو.