ترجمه مقاله

گنجی

لغت‌نامه دهخدا

گنجی . [ گ َ ] (ص نسبی ) خزینه ای . دفینه ای . منسوب به گنج . آنچه از گنج باشد. آنچه در گنج باشد :
درمهای گنجی بر آن کشت زار
بریزند پیش خداوندگار.

فردوسی .


به درگاه ایوانش بنشاندی
درمهای گنجی برافشاندی .

فردوسی .


سخن سنج و دینار گنجی مسنج
که بر دانشی مرد خوار است گنج .

فردوسی .


و رجوع به فهرست ولف شود.
ترجمه مقاله