ترجمه مقاله

گنگل

لغت‌نامه دهخدا

گنگل . [ گ َ گ َ ] (اِ) هزل و ظرافت و مزاح و مسخرگی . (از برهان ). هزل و ظرافت . (رشیدی ) :
منتظر میباش چون مه نورگیر
ترک کن این گنگل و نظاره را.

مولوی (از رشیدی ).


کو قدوم کرو فر مشتری
کو مزاح گنگلی ّ سرسری
چونک در ملکش نباشد حبه ای
جز پی گنگل چه جوید جبه ای ؟

(مثنوی چ نیکلسن دفتر6ص 321).


ترجمه مقاله