گوشزد کردنلغتنامه دهخداگوشزد کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به سمع رسانیدن . شنوانیدن . || کمی فهمانیدن . اشاره به امری کردن . تا حدی گفتن چیزی به کسی . (یادداشت مؤلف ). || تذکردادن . خاطرنشان کردن . گوشزد ساختن . با یاد آوردن .