ترجمه مقاله

گوی زر

لغت‌نامه دهخدا

گوی زر. [ ی ِ زَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گوی زرین . گوی که از زر باشد. || کنایه از آفتاب است . (برهان قاطع) (انجمن آرا)(ناظم الاطباء). شمس . خورشید. گوی زرین :
بدرد جیب آسمان و بر او
گوی زر آشکار بندد صبح .

خاقانی .


ترجمه مقاله