گژار
لغتنامه دهخدا
گژار. [ گ ُ ] (اِ) چینه دان مرغ . اما در نسخه ٔ سروری به کاف تازی آمده . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی
بیاکنی به پلیدی ماهیان تو گژار.
چه طایری است همایون همای همت تو
که هفت چرخ ورا دانه ای بود به گژار .
و رجوع به کژار و گژاژ شود.
بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی
بیاکنی به پلیدی ماهیان تو گژار.
بهرامی .
چه طایری است همایون همای همت تو
که هفت چرخ ورا دانه ای بود به گژار .
فخری (از فرهنگ رشیدی ).
و رجوع به کژار و گژاژ شود.