ترجمه مقاله

یادگاربیک

لغت‌نامه دهخدا

یادگاربیک . [ ب ِ ] (اِخ ) متخلص به سیفی شاعر بود در تذکره ٔ دولتشاه آمده است : امیر یادگار بیک طاب ثراه ، از جمله امیرزادگان حضرت صاحبقرانی و شاهرخی بود و بروزگار شاهرخ سلطان نیز صاحب منصب و مرتبه و مردی خوشگوی و لطیف طبع بود و بروزگار شاهرخ سلطان امارت موروث را به فضل مکتسب مبدل ساخت و به عهد بابر سلطان از غوغای امارت به راحت قناعت و مسکنت راضی شد و روزگار به رفاهیت گذرانیدی و با اهل فضل اختلاط نمودی و بعضی شعر او را بر اشعار ابنای روزگار او فضل می نهند و انصاف آن است که بسیار خوشگوست و این مطلع او راست :
آمدی ای شمع و مجلس را چو گلشن ساختی
پای بر چشمم نهادی خانه روشن ساختی
و این غزل او راست :
آن پریروی که دیوانه ٔ خویشم خواند
کاش باز آید و دیوانه ترم گرداند
وقت آن شد که زلیخای جهان را از نو
دولت یوسف نوروز جوان گرداند
از شکوفه درم افشاند چمن بر سر گل
عیش را باد صبا سلسله می جنباند
نعره ٔ بلبل شبخوان به سحردانی چیست
سرخوشان سوی چمن رو که ترا میخواند
عاقل آن است در این دور که سیفی مانند
جا به ویرانه ٔ غم گیرد و خود را داند.

(تذکره ٔ دولتشاه ص 470).


و امیر علیشیر نوائی در مجالس النفائس آرد: امیر یادگاربیک سیفی تخلص میکرد و از امیرزادگان اصیل خراسان است و از غایت فنا و بی تکلفی که داشت بجزوی که از مستغلاتش حاصل میشد گوشه ٔ قناعت را گرفته طریق ملازمت گذاشت ، و شعرا همیشه در مجلس او بودند و از ایشان هیچ چیز خود را دریغ نمیداشت مطالع خوب دارد از آنجمله این مطلع است :
بر تنت پیراهن نازک ز تحریک نسیم
هست چون نو کیسه ٔ لرزنده بر بالای سیم
این مطلع نیز از اوست .
سرو من سبزی است شیرین راست همچون نیشکر
چون ببالای قبای برگ نی بند کمر.
مزارش در گورستان آبا و اجدادش در سر پل است . (مجالس النفائس صص 30 - 31).
و باز در صفحه 204 همان تذکره آمده است : میریادگار، سیفی تخلص میکرد ازامرای متعین خراسان است و سهل و آسان ترک امارت کردو به گوشه ٔ بی توشه ای قناعت فرمود و این مطلع نیز ازاوست : در برت پیراهن ... الخ . (مجالس النفائس چ طهران 1323).
ترجمه مقاله