ترجمه مقاله

یارمه

لغت‌نامه دهخدا

یارمه . [ م َ / م ِ ] (ترکی ، اِ) بلغور. جریش . جشیش . گندم که پزند و خشک کنند و سپس به دست آس خرد کنند.
ترجمه مقاله