ترجمه مقاله

یازوک

لغت‌نامه دهخدا

یازوک . (اِخ ) از امراء مقتدر عباسی . میرخواند ذیل احوال مقتدر باﷲ آرد: و در سنه ٔ سبع و عشر و ثلثمائه فوجی از اعاظم امرا مثل ابوالهیجأبن حمدان و یازوک و غیرهما به سبب دخل جواری و نساء در امور مملکت با مقتدرآغاز مخالفت کردند و متوجه دارالخلافه شدند و مونس که به حسب ظاهر با ایشان موافق بود پیشتر نزد خلیفه رفته او را با خواهر و مادر اهل و عیال به سرای خود فرستاد و امراء عاصی محمدبن معتضد را به خلافت برداشته القاهر باﷲ او را لقب دادند و مقارن آن حال یازوک بعضی از حاجبان و مقیمان آستان خلفا را از دارالخلافة عذر خواسته این معنی بر خاطر ایشان گران آمد و مکمل و مسلح به صحن سرای قاهر شتافته به خشونتی هر چه تمامتر مرسوم طلبیدند و یازوک و ابن حمدان را کشته به سرای مونس رفتند و مقتدر را بر دوش گرفته به دارالخلافة رسانیدند و به تجدید بیعتش پرداختند و قاهر را محبوس ساختند. (حبیب السیر جزو سیم از جلد ثانی ص 301).
ترجمه مقاله