ترجمه مقاله

یاقوت فام

لغت‌نامه دهخدا

یاقوت فام . (ص مرکب ) به رنگ یاقوت سرخ . یاقوت رنگ :
بیامد از آنجایگه شادکام
رخ از خرمی گشته یاقوت فام .

فردوسی .


به دیباچه بر اشک یاقوت فام
به حسرت ببارید و گفت ای غلام .

سعدی .


طوطیان جان سعدی را به لطف
شکری ده زان لب یاقوت فام .

سعدی .


بر مرگ دل خوش است در این واقعه مرا
کاب حیات در لب یاقوت فام اوست .

سعدی .


ترجمه مقاله