ترجمه مقاله

یانع

لغت‌نامه دهخدا

یانع. [ ن ِ ] (ع ص ) ثمر رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد): ثمر یانع؛ میوه ٔ رسیده . (از ناظم الاطباء). میوه ٔ رسیده و پخته . (غیاث اللغات ). مقابل نارس . مقابل کال و نارسیده و خام :
و عقیب هذا الرش سیل دافع
و وراء هذا النبت روض یانع.

؟ (از سندبادنامه ص 9).


التمر یانع و الناطور غیرمانع. (گلستان سعدی ).
عیش ترا مانع و محظور نیست
تمر بود یانع و ناطور نیست .

ایرج میرزا.


ج ، یَنع.(آنندراج ) (اقرب الموارد). || سرخ از هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، یَنع.(از اقرب الموارد) (آنندراج ) :
و کأنما اثر الدموع بخدها
طل تساقط فوق ورد یانع.

سعیدبن حمیدالکاتب .


|| (اِ) طاس چوبین که در آن شراب خورند و این لفظ ترکی است لیکن مننسکی به سند فرهنگ شعوری می نویسد که یانع و یانعی طاسی است که از شاخ کرگدن سازند. (اما سخت پیداست که یانع در این مورد دگرگون شده ٔ کلمه ٔ بالغ است ). رجوع به بالغ شود. (یادداشت لغت نامه ).
ترجمه مقاله