ترجمه مقاله

یتاق

لغت‌نامه دهخدا

یتاق . [ ی َ / ی ُ ] (ترکی ، اِ)پاس و پاس داشتن و محافظت کردن . (برهان ) (سروری ). پاسبانی یعنی چوکی . (غیاث اللغات ). پاسبانی و پاس داشتن یعنی چوکی . (آنندراج ). پاس و حفظ. (ناظم الاطباء) : اینک خان چون این جواب شنید مستعد کار شد وتیرهای یتاق به اقطار ممالک و مسالک و منازل احیای ترک و قبایل حشم خوش [ ظ: خویش ] بفرستاد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). معلوم کرده بودند که چند مرد به یتاق رفتندی و جایگاهی گروهی پایدار بودی . (سیر الملوک ).
حریم حشمت و جاهش ز حفظ مستغنی است
که حاجتی نبود بام چرخ را به یتاق .

رفیعالدین لنبانی .


خردم یزک فرستد به وثاق خیلتاشی
ادبم طلایه دارد به یتاق پاسبانی .

نظامی .


سرعت برق این براق تراست
برنشین که امشب این یتاق تراست .

نظامی .


چون که تیر یتاقت آوردم
به جنیبت براقت آوردم .

نظامی .


مریخ ملازم یتاقت
موکب رو کمترین غلامت .

نظامی .


چو مهدی گرچه شد مغرب وثاقش
گذشت از سرحدمشرق یتاقش .

نظامی .


تو مست شراب ناز و ما را
بیداری کشت در یتاقت .

سعدی (از آنندراج ).


- یتاقدار ؛ پاسبان و چوکیدار. (آنندراج ). پاسبان و نگاهبان و محافظ و نگاهدارنده . (ناظم الاطباء) :
پاس شب را ز خیلخانه ٔ خاص
تویی امشب یتاقدار خلاص .

نظامی .


- یتاقداری ؛ حفظ و پاسبانی :
او خفته چو شاه در عماری
ویشان همه در یتاقداری .

نظامی .


- یتاقداری کردن ؛ حفظ و پاسبانی کردن :
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد.

نظامی .


- یتاق داشتن ؛ پاسبانی کردن . کشیک کشیدن :
دو سمن سینه بلکه سیمین ساق
بر در باغ داشتند یتاق .

نظامی .


- یتاق کردن ؛ پاس داشتن و محافظت کردن . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله