ترجمه مقاله

یحیی

لغت‌نامه دهخدا

یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن مظفر شاه بن امیر مبارزالدین بن مظفر معروف به شاه یحیی و ملقب به نصرةالدین شاه ممدوح خواجه حافظ که از طرف امیر تیمور به سال 789 هَ . ق . به حکومت شیراز رسید. (یادداشت مؤلف ). امیر تیمور حکومت شیراز را به شاه نصرةالدین یحیی واگذاشت . شاه یحیی به آرزوی دیرینه ٔ خود رسید و به شیراز آمد و به جای شاه شجاع و سلطان زین العابدین بر کرسی امارت مظفری نشست ، اما شاه منصور برادر کوچکش بر او شورید و چون وی در خود در مقابل برادر تاب مقاومت نمی دید شیراز را رها کرد و به یزد آمد و شاه منصور به سال 792 هَ . ق . در مراجعت به یزد با سلطان احمد حاکم کرمان به جنگ پرداخت تا کرمان را از دست او خارج سازد ولی شکست خورد و گریخت . (از تاریخ مفصل ایران تألیف عباس اقبال ص 583) :
گر نکردی نصرت دین شاه یحیی از کرم
کار ملک و دین ز نظم و اتساق افتاده بود.

حافظ.


دارای جهان نصرت دین خسرو کامل
یحیی بن مظفر ملک عالم عادل .

حافظ.


گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یارب به یادش آور درویش پروریدن .

حافظ.


نصرت الدین شاه یحیی آنکه خصم ملک را
از دم شمشیر چون آتش در آب انداختی .

حافظ.


ترجمه مقاله