ترجمه مقاله

یخ گرفتن

لغت‌نامه دهخدا

یخ گرفتن . [ ی َ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) کار عمله یا مالک یخچال با بستن آب به زمستان در زمینهای مجاور آب تا شب هنگام در سرما یخ بندد و به روز آن قطعات را در یخچال ریزند. بستن کارگران آب را در زمینهای مجاور گود یخچال تا بفسرد و بعد شکستن و برداشتن آن . || یخ بستن . منجمد شدن . فسردن . افسردن : خواست تا سنگی بردارد زمین یخ گرفته بود. (گلستان ).
ترجمه مقاله