ترجمه مقاله

یدین

لغت‌نامه دهخدا

یدین . [ ی َ دَ ] (ع اِ) تثنیه ٔ ید. (منتهی الارب ) (یادداشت مؤلف ). دو دست :
ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین
گسترانیده به جودو فضل در عالم یدین .

(منسوب به عباس «یا ابوالعباس » مروزی ).


به دندان گزید از تغابن یدین
بماندش در او دیده چون فرقدین .

سعدی (بوستان ).


- اول ذات یدین ؛ پیش از هر چیز. پیش از هر کار. پیش از همه . (یادداشت مؤلف ): لقیته اول ذات یدین ؛ یعنی پیش از هرچیزی ملاقات کردم آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله