ترجمه مقاله

یرلیغی

لغت‌نامه دهخدا

یرلیغی . [ ی َ ] (ص نسبی ) منسوب به یرلیغ. مربوط به یرلیغ. منشوری . مربوط به فرمان پادشاه : حجتهای کهنه که تاریخ آن بیش از سی سال باشد به موجب حکم یرلیغی و شرطی که علیحده در این باب فرموده ایم ممنوع ندارد. (تاریخ غازانی ص 219). و رجوع به یرلیغ شود.
ترجمه مقاله