ترجمه مقاله

یزد

لغت‌نامه دهخدا

یزد. [ ی َ ] (اِخ ) نام پسر ولیدبن عبدالملک : چون قتیبةبن مسلم بر فیروزبن کسری بن یزدجرد ظفر یافت در آن وقت که خراسان را فتح کرد و مسخر گردانید دختر فیروز را شاهفرند نام بگرفت و با آن دختر صندوقکی بود و قتیبه او را با صندوق پیش حجاج بن یوسف فرستاد و حجاج او را به پیش ولید عبدالملک مروان فرستاد و ولید از او پسری ناقص یزدنام آورد. (تاریخ قم ص 91).
ترجمه مقاله