ترجمه مقاله

یز

لغت‌نامه دهخدا

یز. [ ی َ ] (اِ) گیاهی خاردار که به تازی ثمام گویند و آن را بر اطراف خیمه و دیگر جایها گذارند تا مردمان و جانوران آمد شد نتوانند نمود. (ناظم الاطباء). گیاهی باشد پرخار که بر اطراف خیمه و جایگاهی نهند که مردم و جانور نتواند آمد. (فرهنگ جهانگیری ) (برهان ) (آنندراج ). یزبن . جلیله و عصاره ٔ آن را عبیبه گویند. (یادداشت مؤلف ). ثمام . ثمامة. ثمه . یثموم . عرف . (منتهی الارب ). و رجوع به یزبن شود.
ترجمه مقاله