ترجمه مقاله

یشم

لغت‌نامه دهخدا

یشم . [ ی َ ](اِ) نام سنگی قیمتی که از چین یا هند می آورند و گویند هرکه آن را با خود داشته باشد از آفت برق ایمن خواهد بود. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (ناظم الاطباء). سنگی قیمتی که مایل به سبزی باشد. (غیاث ). سنگ یشم از رودهای ختن خیزد. (حدود العالم ). یشم که آن را یشب هم خوانند، سنگی است معدنی ، بهترین آن زیتی و سپس سفید و آنگاه زرد است و آن را خواصی است . (از تاج العروس ). سنگی است سبزرنگ معدنی و گفته اند در حوالی ختن رودخانه ای است که آب آن بدانجا می رود و یشم در آنجا بهم رسد و در جایی دیگر پیدا نمی شود و یشم را هفت رنگ است ، زیتی بهترین رنگهاست و حکما آن را در جزو جوهریات شمرده اند و مبارک دانند. در ختا معتبر است و بزرگان آنجا بی کمر یشم نباشند و حکاکی خوب بر یشم می کنند و گویند یشم را دافع طاعون و صاعقه دانند، چه در آن ولایت صاعقه بسیار می شود و لهذا یشم معتبر شده است . گویند دافع برص و بهق و خفقان و بواسیر است و معرب آن یشب است . (انجمن آرا) (آنندراج ). یکی از گونه های عقیق که دارای رنگ دودی مایل به سفید است . از این سنگ گاهی در جواهرسازی و ساختن زینت آلات استفاده می کنند. یشب . یشپ . یشف . یصم . یصب . حجر حبشی . حجرالیشب . سنگ یاسم . سنگ چشم . (از یادداشت مؤلف ) :
سپید کرده به کافور سوده و به گلاب
بکار برده در او یشم ترکی و مرمر.

فرخی .


به دشت شاه بهار آمد [ مسعود ] با تکلفی سخت عظیم از پیلان و خیلستان چنانکه سی اسب با شاخهای مرصع به جواهر و پیروزه و یشم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 282). انگشتری یشم داشت بیرون کشید و گفت این انگشتری خداوند سلطان است . (تاریخ بیهقی ص 573).
مزاج و طبع هوا گرم ونرم شد نشگفت
اگر بزاید از یشم و مرمر آتش و آب .

سنایی .


لب کاریز پرطلق است و روی حوض پرنقره
شکم چون رود پریشم است و پشت کوه پرمرمر.

عثمان مختاری .


در مجلس گاه اوانی و... یشم مرصع به لاَّلی نهاده .(تاریخ جهانگشای جوینی ).
هر کجا گوشی بد از وی چشم گشت
هر کجا سنگی بد از وی یشم گشت .

مولوی .


چیست هستی بند چشم از دید چشم
تا نماید سنگ گوهر پشم یشم .

مولوی .


و رجوع به الجماهر ص 198 و 199 شود.
- یشم سفید ؛ یکی از گونه های یشم که سفیدرنگ است و به نام حجراخاطیس نیز موسوم است .
|| عقیق . (ناظم الاطباء).
ترجمه مقاله