ترجمه مقاله

یلواج

لغت‌نامه دهخدا

یلواج . [ ی َ ل َ ] (اِخ ) صاحب اعظم حاکم ممالک ختای یعنی چین شمالی در عهد اوکتای قاآن بن چنگیزخان . (یادداشت مؤلف ). به زبان مغولی به معنی فرستاده و پیک است و محمود یلواج از مسلمانان ماوراءالنهرو یکی از سه تن مشاوران چنگیز و رئیس نمایندگان بودکه به سال 615 هَ . ق . با هدایا و تحفه هایی به خدمت سلطان محمد خوارزمشاه رسیدند و او نامه ٔ چنگیز را تسلیم خوارزمشاه کرد و با تمهید مقدماتی خوارزمشاه رابه امضای عهدنامه ای راضی ساخت که به موجب آن از آن به بعد چنگیز و خوارزمشاه دوست یکدیگر باشند و دوستان هم را دوست و دشمنان یکدیگر را دشمن بدارند. و یلواج از طرف چنگیز این معاهده را امضاء کرد. (از تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال ص 416). اوگتای قاآن پس از تسخیر چین شمالی حکومت آن ممالک را به مشاور مسلمان پدر خود یعنی محمود یلواج سپرد و اداره ٔ ممالک اویغور و ختن و کاشغر و ماوراءالنهر تا ساحل شط جیحون را نیز به پسر او مسعودبیگ واگذاشت و این پدر و پسر به تعمیر خرابیهای گذشته و اصلاح حال مردم و اداره ٔ آن ممالک پرداختند و به قوه ٔ حسن تدبیر و معدلت گستری بر بسیاری از زخمهای ایام استیلای مغول مرهم نهادند. (از تاریخ مغول ص 147). و رجوع به فهرست تاریخ مغول شود.
ترجمه مقاله