ترجمه مقاله

یلک

لغت‌نامه دهخدا

یلک . [ ی َ ل َ ] (اِ) قسمی از کلاه و تاج پادشاهان . (ناظم الاطباء). کلاهی است که سلاطین بر سر گذارند. (انجمن آرا) (آنندراج ). نوعی از کلاه است ملوک و سلاطین را تا جعد گوش . (برهان ) :
تا من به نور ماه تو شب را برم به روز
زان پیش کزسمور به مه برکشی یلک .

سوزنی (از انجمن آرا).


|| دلی را گویند که از اندیشه فارغ بود. (انجمن آرا) (آنندراج ).
ترجمه مقاله