ترجمه مقاله

یمن

لغت‌نامه دهخدا

یمن . [ ی َ ] (ع مص ) مبارک کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || مبارک و نیک بخت گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مبارک گردیدن . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). خجسته شدن . (آنندراج ). || دست راست بردن کسی را. (منتهی الارب ). به جانب دست راست بردن کسی را. (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). ورجوع به یُمن شود. || از سوی راست کسی آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). از جانب راست کسی درآمدن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة).
ترجمه مقاله