ترجمه مقاله

یواش

لغت‌نامه دهخدا

یواش . [ ی َ ] (ترکی ، ص ، ق ) آهسته و هموار. (آنندراج ). آهسته و به ملایمت و نرمی . (ناظم الاطباء). نرم . خفی (کار و رفتار و گفتار). مقابل قایم . آهسته در رفتار. به مهل . آرام . همس . (یادداشت مؤلف ).
- یواش یواش ؛ آهسته آهسته . به آهستگی . همساً. به همس . (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
یواش برو یواش برو که گربه شاخت نزنه .
|| به تدریج . کم کم . به رفق . به مرور.رفته رفته . (یادداشت مؤلف ). || مخفیانه . در خفا. به نهانی . پنهانی . (یادداشت مؤلف ). || (اِ) اسب کوتل و اسب نرم رفتار و ریاضت داده که لایق سواری بزرگان باشد. (آنندراج ).
ترجمه مقاله