ترجمه مقاله

یوسف

لغت‌نامه دهخدا

یوسف . [ س ُ ] (اِخ )محمد یوسف بیگ دهلوی ابن شاه بیگ خان کابلی . از منصب داران اکبرشاه هندی و از شعرای قرن دهم بود. در کابل به دنیا آمد و در دهلی پرورش یافت و در محضر محمداشرف خان تلمذ نمود. در جوانی درگذشت و ماده تاریخ وفاتش این مصراع اشرف خان است : «کجا شد یوسف مصر عزیزان ؟».
از اشعار اوست :
خوش آن که جای خویش به میخانه ساخته
در پای خم به ساغر و پیمانه ساخته
آن کس که داد شیوه ٔ مستی به چشم او
مستم از آن دو نرگس مستانه ساخته
گفتم که جا به دیده ٔمن کن به ناز گفت :
در رهگذار سیل کسی خانه ساخته ؟!

(از صبح گلشن ص 617) (از فرهنگ سخنوران ).


و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
ترجمه مقاله