ترجمه مقاله

یوم

لغت‌نامه دهخدا

یوم . [ ی َ ] (ع اِ) روز. (ترجمان القرآن جرجانی ص 108) (دهار). روز، مذکر آید و اول آن از طلوع فجر صادق است تا غروب آفتاب . ج ، ایام و اصل آن ایوام بوده . جج ، ایاویم . (ناظم الاطباء). روز. ج ، ایام . (مهذب الاسماء). روز. ج ، ایام ، اصل آن ایوام و یوم ایوم تأکید است یعنی روز سخت . (آنندراج ). روز. نهار. ضد لیلة. مقابل لیل . در عرف عبارت است از طلوع جرم آفتاب ولو تمامی جرم هم نباشد تا غروب جرم آفتاب . (یادداشت مؤلف ). روز، و قوله تعالی : لمسجد اسس علی التقوی من اول یوم (قرآن 108/9)؛ أی من اول ایام . (ناظم الاطباء). یوم جرید؛ روزی تمام . (مهذب الاسماء). یوم مصحح ؛ یوم مصرح . روزی که از باد و ابر خالص باشد. (فقه اللغة ص 30). یوم معانی ؛ روزی سخت گرم . (فقه اللغة ص 25) :
گر سِرّ یوم یحمی بر عقل خوانده ای
پس پایمال مال مباش از سرهوا.

خاقانی .


بعد چند یوم خود هم در کمال استعداد از تبریز حرکت وبه دارالمؤمنین قم وارد شد. (مجمل التواریخ گلستانه ص 31).
- الی یومنا هذا ؛ تا امروز. (یادداشت مؤلف ).
- اول یوم ؛ نخستین روز. (ناظم الاطباء).
- حُمّای یوم ؛ تبی است که تنها یک روز آید و سپس ببرد و بازنگردد. (یادداشت مؤلف ).
- کل یوم ؛ هر روز. (ناظم الاطباء).
- یوم آخر ؛ روز بازپسین . (یادداشت مؤلف ).
- یوماً فیوماً ؛ روزبه روز و هر روز بدون مهلت و بدون ترک . (ناظم الاطباء) : رکن الدین صاین چون ... خود را در سلک ملازمان امیر چوپان منتظم گردانید یوماً فیوماً در تربیتش می افزود. (حبیب السیر ج 3 ص 71).
- یوماً من الایام ؛ روزی از روزها و یک روزی . (ناظم الاطباء).
- یوماً واحداً ؛ یک روز. (ناظم الاطباء).
- یوم اجرد ؛ روز تمام . (مهذب الاسماء).
- یوم ازهر ؛ روز آدینه . (مهذب الاسماء).
- یوم الاثنین ؛ روز دوشنبه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (دهار).
- یوم الاحد ؛ روز یکشنبه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (دهار).
- یوم الاربعاء ؛ روز چهارشنبه . (ناظم الاطباء) (دهار). چهارشنبه . (آنندراج ).
- یوم الاضحی ؛ یوم النحر. روز دهم ماه ذیحجه . (ناظم الاطباء).
- یوم الاُواق ؛ یوم یؤیؤ است . (منتهی الارب ).
- یوم الباحور ؛ روز بحران . و تعداد تعین آن نزد اکثر اطبا چنین است که از روز ابتدای مرض به روز پنجم افتد یا هفتم یا نهم یا یازدهم و چهاردهم و هفدهم و نوزدهم وبیستم و بیست ویکم و بیست وچهارم و بیست وهفتم . (آنندراج ).
- یوم البعث ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). یوم التغابن . یوم التلاق . یوم الجزا. یوم الجزاء. یوم الجمع. یوم الجواب . یوم الحساب . یوم الحشر. یوم السبع. یوم السؤال . یوم العرض . یوم الفصل .یوم القرار. یوم القیام . یوم القیامة. یوم الدار. یوم المعاد. یوم المیزان . یوم المیعاد. یوم الوعد. یوم الندامة. یوم النشر. یوم النشور. یوم الیقین . روز قیامت . روز بعث . روز حشر. روز نشر. روز رستاخیز. رستخیز. قیامت . روز پاداشن . روز بازخواست . روزی که مردگان برای دیدن پاداش و بازخواست و کیفر اعمال دنیوی خویش به امر خدا زنده شوند. (از یادداشت مؤلف ).
- یوم الترویة ؛ روز هشتم ماه ذیحجه . (ناظم الاطباء). در اصطلاح فقه ، روز هشتم ذیحجه را گویند. (یادداشت مؤلف ).
- یوم التغابن ؛ روز بازخواست . قیامت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب یوم البعث شود.
- یوم التلاق (یوم التلاقی ) ؛ روز قیامت . یوم البعث . (یادداشت مؤلف ) :
و زانت رأیه فی کل یوم
تحیات الی یوم التلاقی .

حافظ.


و رجوع به ترکیب یوم البعث و یوم تلاق شود.
- یوم التناد ؛ یوم القیامة. یوم البعث . روز قیامت . روز رستاخیز. (یادداشت مؤلف ). روز قیامت ، چرا که یکی مر دیگری را در آن روز ندا خواهد داد که به فریاد من برس و کس نخواهد رسید. (آنندراج ) :
باد در اقبال و عز عمر عزیزش دراز
دولت او بر مزید تا گه یوم التناد.

سوزنی .


هرگاه به راستی مرجع آن را طلبی یوم التناد است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 454).
درنگر تو قصه ٔ شداد و عاد
حسرت ایشان نگر یوم التناد.

مولوی .


و رجوع به ترکیب یوم البعث شود.
- یوم الثلاثاء ؛ روز سه شنبه . (دهار) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- یوم الثلثا ؛ روز سه شنبه . (دهار).
- یوم الجزاء (یوم الجزا) ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). روز قیامت . روز پاداشن . روز پاداش . روز بادافراه . روز کیفر. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ترکیب یوم البعث شود.
- یوم الجمع ؛ روز رستخیز. روز قیامت . روز حشر. روز بعث . (یادداشت مؤلف ).
- || (اصطلاح صوفیه ) وقت لقاء و وصول به سرچشمه ٔ جمع. (از تعریفات جرجانی ). و رجوع به ترکیب یوم البعث شود.
- یوم الجمعة ؛ روز جمعه . (ناظم الاطباء). روز آدینه . (دهار) (آنندراج ).
- یوم الجواب ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء).
- یوم الحساب ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). روز قیامت که مدت پنجاه هزار سال باشد. (از آنندراج ). روز شمار. قیامت . یوم الدین . روز پاداشن . روز جزا. روز داوری . (یادداشت مؤلف ). روز شمار. (دهار) :
حق تو خاقانیا کعبه تواند شناخت
ز آخور سنگین طلب توشه ٔیوم الحساب .

خاقانی .


تا نبود صبح را از سوی مغرب طلوع
روز بقای تو باد هفته ٔ یوم الحساب .

خاقانی .


جانْشان گران چو خاک و سر بادسنجشان
بی سنگ چون ترازوی یوم الحسابشان .

خاقانی .


در حبسگاه شروان با درد دل بساز
کآن درد راه توشه ٔ یوم الحساب شد.

خاقانی .


یارب از فضل و کرم عطار را بیدار کن
تا به بیداری شود درخواب تا یوم الحساب .

عطار.


- یوم الحسرة ؛ رستاخیز. روز قیامت . روز حسرت . (یادداشت مؤلف ).
- یوم الحشر ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). رستاخیز. (یادداشت مؤلف ) :
وجود همت و جود تو تا به یوم الحشر
بقای دولت و دین تو تا به یوم الدین .

امیرمعزی .


- یوم الخمیس ؛ روز پنجشنبه . (دهار) (از ناظم الاطباء).
- یوم الدین ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). روز بازخواست . روز شمار. روز داوری . یوم الحساب . روز پاداشن . روز جزا. روز قیامت . یوم دین . (یادداشت مؤلف ) :
ای شاه جهان دو گوشه ٔ روی زمین
در قبضه ٔ ملک توست تا یوم الدین .

امیرمعزی .


عفیفه ای که ز دنیا به سوی عقبی رفت
شفیع شاه جهان بود تا به یوم الدین .

امیرمعزی .


بره ٔ شیرمست و مرغ سمین
چشم داری روی به یوم الدین .

سنایی .


با رتبه و فر بادی روز و شب و سال و مه
سعد فلکت همدم تا دامن یوم الدین .

سوزنی .


صلی اﷲ علی نبینا... الی یوم الدین . (حبیب السیر جزو1 ج 1 ص 53).
- یوم الرهان (ایام الرهان ) ؛ روز گروبندی اسب دوانی را گویند. (یادداشت مؤلف ) :
مغز گردون عطسه داد و حلق دریا سرفه کرد
زان غبار ره که ایام الرهان افشانده اند.

خاقانی .


- یوم الزینة ؛ یکشنبه . (یادداشت مؤلف ).
- || روز عید یا روز شکستن نهر مصر. (منتهی الارب ). عید. (یادداشت مؤلف ).
- یوم السبت ؛ روز شنبه . (دهار) (ناظم الاطباء).
- یوم السبع ؛ روز قیامت . روز بیم . و سبع جایی است که در آنجا حشر واقع شود چنانچه در حدیث است : من لها یوم السبع؛ یعنی کیست برای آنهادر روز قیامت و روز بیم . (منتهی الارب ). روز قیامت . (دهار).
- || روز عید جاهلیت که در آن روز از همه پرداخته به بازی و لهو مشغول می شدند. (منتهی الارب ).
- یوم السؤال ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). و رجوع به ترکیب یوم الدین و یوم البعث شود.
- یوم الشک ؛ روزی که ندانند از رمضان است یا از شعبان و شوال . روز آخر ماه رمضان که رؤیت هلال به شب آن محقق نشده . روز اول ماه رمضان که رؤیت هلال به شب آن محقق نشده است . (یادداشت مؤلف ).
- یوم الطف ؛ روز عاشوراء. (یادداشت مؤلف ).
- یوم الظفر ؛ روز پیروزی و فتح :
حامل وحی آمده کآمد یوم الظفر
ای ملکان الغزا ای ثقلین النهاب .

خاقانی .


- یوم العاشوراء ؛ روز دهم ماه محرم . (ناظم الاطباء). روز دهم محرم الحرام . (آنندراج ). روز عاشورا یعنی دهم ماه محرم که حسین بن علی علیه السلام و یارانش در کربلا در راه احیای حق وپیکار با بیدادگری و فساد دستگاه خلافت یزیدبن معاویه شهید شدند. (از یادداشت مؤلف ).
- یوم العداد ؛ روز جمعه . (منتهی الارب ).
- || عید فطر یا اضحی . (منتهی الارب ).
- یوم العرض ؛ روز قیامت . قیامت . روز رستاخیز. (یادداشت مؤلف ).
- یوم الفصل ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). روز پاداشن . روز جزا. (یادداشت مؤلف ).
- یوم القر ؛ روز یازدهم از هر ماهی . (ناظم الاطباء).
- یوم القرار ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء).
- یوم القیام ؛ یوم القیامة. مراد روز رستاخیز و روز قیامت است . (ناظم الاطباء).
- یوم القیامة ؛ یوم القیام . مراد روز رستخیز و روز قیامت است . (ناظم الاطباء). روز رستاخیز. (دهار). روز نشر. (یادداشت مؤلف ).
- یوم المباهله . رجوع به مباهله شود.
- یوم المبعث ؛ روز بعثت حضرت رسول اکرم (ص ). (یادداشت مؤلف ).
- یوم المعاد ؛ یوم الموعود. روز قیامت .روز رستاخیز. (یادداشت مؤلف ) : اگر به حقیقت معاد آن را خواهی یوم المعاد است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 454).
- یوم الموعود ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء).
- یوم المیعاد ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء).
- یوم النحر ؛ یوم الاضحی . روز دهم ماه ذیحجه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
- یوم الندامة ؛ روز قیامت . (یادداشت مؤلف ).
- یوم النشور ؛ روز قیامت . رستاخیز. قیامت . یوم البعث . (یادداشت مؤلف ).
- یوم النفر ؛ یوم النفور. روز دوازدهم از هرماهی . (ناظم الاطباء).
- یوم النفور ؛ یوم النفر. (ناظم الاطباء).
- یوم الواقعه ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (ناظم الاطباء). یوم البعث . روز رستاخیز. (یادداشت مؤلف ).
- یوم الوعد ؛ روز رستخیز. روز قیامت . (از ناظم الاطباء). یوم البعث . یوم القیامة. (یادداشت مؤلف ).
- یوم الیقین ؛ یوم الحساب . روز قیامت . یوم البعث . (یادداشت مؤلف ).
- یوم ایوم ؛ روز سخت (در تأکید گویند). (ناظم الاطباء).
- یوم بیوم الحفص المجور ؛ مَثَل است در شماتت به نکبت گویند که رسیده باشد. و اصل آن چنان است که مردی عمویی داشت که کبیر شده بود و پسر برادر وی همچنان داخل خانه ٔ عموی خود می شد و اسباب و اثاث خانه ٔاو را زیر و رو می کرد و این سوی و آن سوی می انداخت و چون آن پسر به بلوغ رسید و خود صاحب اثاثی شد پسران برادر وی به خانه ٔ او می آمدند و همان عملی را با اثاث خانه ٔ او می کردند که وی در خردسالی نسبت به اثاث خانه ٔ عموی خود انجام می داد. آنگاه گفت : یوم بیوم ...؛یعنی این به جای آنچه من با عموی خود می کردم . (از منتهی الارب ).
- یوم تُبلی السرائر ؛ آن روز که آشکار شود رازها. قیامت . روز رستاخیز. (یادداشت مؤلف ).
- یوم تلاق ؛ روز قیامت . یوم التلاق :
بدان خدای که او را بقای لم یزلی ست
که آفرین تو باقی ست تابه یوم تلاق .

امیرمعزی .


و رجوع به ترکیب یوم التلاق شود.
- یوم جزا ؛ روز پاداشن . یوم الجزا. قیامت . (یادداشت مؤلف ).
- یوم جمعه ؛ روز جمعه . روز آدینه .
- || (اصطلاح صوفیه ) وقت لقاء و وصول به عین جمع است . (فرهنگ مصطلحات عرفا تألیف سجادی ).
- یوم دین ؛ یوم الدین . روز حشر :
تا قیامت پادشاهان زین اثر فخر آورند
کاین اثر باقی بود در ملک و دین تا یوم دین .

امیرمعزی .


صدری که دین پاک محمد به نام او
محمود بود و هست و بود تا به یوم دین .

سوزنی .


آن ستون را دفن کرد اندر زمین
تا چو مردم حشر گردد یوم دین .

مولوی .


- یوم ذوایام ؛ یوم ذوایاویم . روز سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
- || روز آخر هر ماه . (منتهی الارب ).
- یوم ذوایاویم ؛ یوم ذوایام . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
- یوم عاشورا ؛ یوم العاشوراء. روز عاشورا. روز دهم ماه محرم . (یادداشت مؤلف ). رجوع به عاشورا شود.
- یوم عداد ؛ یعنی جمعه یا فطر یا اضحی . (از اقرب الموارد).
- یوم عرفه ؛ روز نهم ماه ذیحجه . (ناظم الاطباء). رجوع به عرفه شود.
- یوم فزع اکبر ؛ روز رستاخیز. قیامت . روز جزا. یوم البعث . (یادداشت مؤلف ).
- یوم مجموع له الناس ؛ روز قیامت . (ناظم الاطباء).
- یوم مشهود ؛ روز عرفه . (ناظم الاطباء).
- یومنا هذا ؛ امروز. همین روز. (یادداشت مؤلف ) : از آدم الی یومنا هذا چنین بوده است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 386).
- یوم نشور ؛ یوم النشور. روز قیامت :
اگرچه تا لب گور است خوردنی همراه
لباس نیست ز تو دور تا به یوم نشور.

نظام قاری .


- یوم یوم ؛ هر روز. (ناظم الاطباء). روزبه روز. (یادداشت مؤلف ).
|| امروز. (مهذب الاسماء) (دهار) :
آن سرای بقا تو راست معد
یوم بگذار و جان کن از پی غد.

سنایی .


- الیوم ؛ امروز. (ناظم الاطباء) : در سرایی که معروف بود بدو که الیوم مشهور است به مشهد او [ محمدبن موسی ] دفن کردند. (ترجمه ٔ تاریخ قم ص 216). آثار خرابی آن الیوم ظاهر است . (تذکره ٔ دولتشاه ص 363).
|| گاه لفظ یوم گویند و از آن لفظ، روز و شب هردوان را منظور دارند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || وقت و هنگام . (ناظم الاطباء).
- یوم الحصاد؛ هنگام درو. (ناظم الاطباء). || (اصطلاح فقه ) در شرع عبارت است از طلوع صبح صادق تا غروب تمام جرم آفتاب . امام فخر رازی در تفسیر کبیر گوید: فقها اجماع کرده اند بر اینکه آغاز روز از طلوع صبح صادق ، و آغاز شب از غروب تمامی جرم آفتاب است و بر بطلان سایر اقوال در این باب اتفاق کرده اند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اصطلاح نجوم ) حکمای هند لفظ یوم را بر سه معنی اطلاق کنند: یکی یوم گویند و ازآن یوم طلوعی خواهند و آن عبارت است از یک طلوع آفتاب تا طلوع دیگر آن . دوم : یوم گویند و از آن یوم شمسی خواهند و آن عبارت است از یک جزء از سیصدوشصت جزء زمان سال شمسی حقیقی . سوم : یوم گویند و از آن یوم قمری خواهند و آن عبارت است از یک جزء از سی جزء زمان مابین اجتماعین الوسطین . و یوم شمسی درازتر از یوم طلوعی و یوم طلوعی درازتر از یوم قمری در معموره ٔ عالم است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ص 1545). || (اصطلاح عرفان ) صوفیه گویند: یوم عبارت است از تجلی الهی . و ایام اﷲ و ایام الحق تجلیات و ظهور خدای تعالی است . و در لطائف اللغات گوید که یوم در اصطلاح صوفیه عبارت از وقت لقای الهی و وصول یعنی جمع و بلوغ سائربه حضرت واحد است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || وقعه . حرب . حرب مشهور. جنگ . رزم . پیکار. نبرد. ناورد. آورد. غزا. غزوة. وغا. قتال . جدال . (یادداشت مؤلف ).
- یوم ابواء ؛ غزوه ٔ ابواء. یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به غزوه ٔ ابواء شود.
- یوم اجنادین ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به اجنادین شود.
- یوم اُحُد ؛ یوم اسلامی است . رجوع به اُحُد شود.
- یوم احزاب ؛ غزوه ٔ خندق . رجوع به احزاب و خندق شود.
- یوم اراب ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به اراب شود.
- یوم اَرماس ؛ روز اسلامی است که عرب با ایران پیکار کرد. (از مجمعالامثال ).
- یوم اعشاش ؛ یوم جاهلی است که بین بنی شیبان و بنی مالک اتفاق افتاده است . (از مجمعالامثال ). و رجوع به اعشاش شود.
- یوم اغواث ؛ یوم اسلامی است که عرب با ایران پیکار کرد. رجوع به اغواث شود.
- یوم اُفاق ؛ یوم جاهلی است . رجوع به افاق شود.
- یوم الجَمَل ؛ روز جنگ عایشه با علی (ع ) است . (منتهی الارب ). رجوع به جَمَل شود.
- یوم الحِنْو ؛ از جنگهایی است که میان بنی تغلب و بنی بکر روی داده است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 391). و رجوع به حنو شود.
- یوم الدار ؛ جنگ مروان بن حکم با مصریان و کوفیان بر در خانه ٔ عثمان به روز قتل عثمان . نام روز قتل عثمان خلیفه ٔ سوم است در خانه ٔ او. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دار شود.
- یوم الدارک ؛ روز جنگ میان اوس و خزرج . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از مجمعالامثال ص 766).
- یوم الزاب ؛ واقعه ٔ بین مروان الحماربن محمد و بنی العباس . رجوع به زاب شود.
- یوم الزریب ؛ از روزهای عربان است . (منتهی الارب ). رجوع به زریب شود.
- یوم الزور ؛ روزی است مر بکر را به تمیم . (از منتهی الارب ). و رجوع به زور شود.
- یوم الزﱡوَیْر ؛ از ایام و جنگهای مشهور عرب است . (از اقرب الموارد). و رجوع به زویر شود.
- یوم السباسب ؛ روز عید جاهلیت . (منتهی الارب ). و رجوع به سباسب شود.
- یوم السویق ؛ جنگی به سال دوم هجرت میان مسلمین و مشرکین . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به سویق شود.
- یوم الصعاب ؛ روزی است مر عربان را. (منتهی الارب ). رجوع به صعاب شود.
- یوم العبرات ؛ روزی است مر عربان را. (منتهی الارب ). رجوع به عبرات شود.
- یوم العُصَیّات ؛ از جنگهایی است که میان بنی تغلب وبنی بکر روی داده .
- یوم القاع ؛ روزی از روزهای عربان . (منتهی الارب ) (از معجم البلدان ). و رجوع به قاع شود.
- یوم الکُلاب الاول ؛ از ایام عرب است . رجوع به کلاب شود.
- یوم الکلاب الثانی ؛ جنگی است که میان بکر و وائل روی داده است . (از صبح الاعشی ج 1 ص 392). و رجوع به کُلاب شود.
- یوم المرج (یوم مرج راهط) ؛ روز جنگ مروان بن حکم در مرج (محلی به شام ) با ضحاک بن قیس فهری . (از مجمعالامثال ). ورجوع به مرج شود.
- یوم النفر [ ن َ / ن َ ف َ ] ؛ روز سوم از عید نحر. رجوع به نفر شود.
- یوم اَلْیَل ؛ یوم جاهلی است .
- یوم امیل ؛ یوم جاهلی است . رجوع به امیل شود.
- یوم اُوارَة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به اُوارة شود.
- یوم اوطاس ؛ یوم اسلامی است . و رجوع به اوطاس شود.
- یوم اهواز ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به اهواز شود.
- یوم بِئْرِ مَعونَة ؛ یوم اسلامی است . رجوع به غزوه ٔ بئر معونة شود.
- یوم بحرین ؛ یوم اسلامی است . رجوع به بحرین شود.
- یوم بَخْراء ؛ یوم اسلامی است . رجوع به بَخْراء شود.
- یوم بدر ؛ یوم اسلامی است . رجوع به بدر شود.
- یوم بُزاخَة ؛ یوم اسلامی است . رجوع به بزاخة شود.
- یوم بِسوس ؛ یوم جاهلی است . رجوع به بسوس شود.
- یوم بَسْیان ؛ از ایام عرب جاهلی است . رجوع به بسیان شود.
- یوم بِشْر ؛ از ایام جاهلی است و یوم حجاف نیز گفته اند. رجوع به بِشْر شود.
- یوم بُعاث ؛ از ایام جاهلی است . رجوع به بُعاث شود.
- یوم بَلدَح ؛ از ایام جاهلی است . رجوع به بَلدَح شود.
- یوم بَلْقاء ؛ یوم جاهلی است .
- یوم بَلَنْجَر ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال میدانی و بلنجر شود.
- یوم بَلیخ ؛ یوم اسلامی است بین قیس و تغلب . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم بنات قین ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم بنی قُرَیْظَة ؛ از ایام اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال و قریظه شود.
- یوم بنی مُصطَلَق ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم بَیْداء ؛ از ایام جاهلی است . رجوع به بیداء شود.
- یوم تَبوک ؛ یوم اسلامی و غزوه ٔحضرت رسول است . و رجوع به تبوک شود.
- یوم تَحالُق ؛ یوم جاهلی است بین بکر و تغلب . (از مجمعالامثال ). رجوع به تحالق و مجمعالامثال شود.
- یوم تَحلاق ِاللِّمَم ؛ روز جنگ قبیله ٔ تغلب بابکربن وائل . (از منتهی الارب ). و رجوع به یوم قِضّة شود.
- یوم تَرْج ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به تَرْج شود.
- یوم تُسْتَر ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم تِعْشار ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم تَل ِّ مَحْری ̍ ؛ یوم اسلامی است بین قیس و تغلب . رجوع به مجمعالامثال و تل محری شود.
- یوم ثبرة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال و ثبرة شود.
- یوم ثرثار ؛ یوم اسلامی است که در بین قیس و تغلب اتفاق افتاده است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم ثَنیَّة ؛ یوم جاهلی است .رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم جازَر ؛ یوم اسلامی است . و رجوع به جازَر شود.
- یوم جَبانه ٔ سَبیع ؛ یوم اسلامی است که در آن اهل کوفه قیام کردند. رجوع به مجمعالامثال و جبانة شود.
- یوم جَبَلَة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به جَبَلَة شود.
- یوم جدود ؛ روزی است مر عرب را. (ازمنتهی الارب ). رجوع به جدود شود.
- یوم جَریحان ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال و جریحان شود.
- یوم جِفار ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال و جفار شود.
- یوم جَلَولاء ؛ یوم اسلامی . رجوع به مجمعالامثال و جلولاء شود.
- یوم جَمَل ؛ یوم اسلامی است . رجوع به جمل شود.
- یوم جُواثی ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم جَوخی ̍ ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حارِث ِ جَولان ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حُجْر ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حَدود ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حُدَیْبیَّة ؛ یوم اسلامی است . رجوع به حدیبیة و مجمعالامثال شود.
- یوم حَرَّة ؛ یوم اسلامی است که در آن یزید برضد مردم مدینه به تجاوزپرداخت . رجوع به حَرّة و مجمعالامثال شود.
- یوم حُرَیْرَة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حَشّاک ؛ یوم اسلامی است بین قیس و تغلب . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حُفْرَة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم حَلیمَة ؛ یوم جاهلی است میان پادشاه شام و پادشاه حیره . رجوع به حلیمة و مجمعالامثال شود.
- یوم حُنَیْن ؛ یوم اسلامی است . رجوع به حنین شود.
- یوم حَوِّنِطاع ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال و حونطاع شود.
- یوم حیرة ؛ یوم جاهلی است برای تغلب علیه لخم و عمروبن هند.رجوع به مجمعالامثال شود.
- || یوم اسلامی است . رجوع به حیرة شود.
- یوم خابور ؛ یوم جاهلی است . رجوع به خابور و مجمعالامثال شود.
- یوم خُراز ؛ از مشهورترین و بزرگترین جنگهای اعراب بود که میان بنی ربیعة الفرس با ربیعة نزار و قبایل یمن روی داد. رجوع به صبح الاعشی ج 1ص 391 شود.
- یوم خَزازی ̍ ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم خندق ؛ یوم اسلامی است . رجوع به خندق شود.
- یوم خندقین ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم خَنْدَمَة ؛ یوم اسلامی است . یوم فتح . (از مجمعالامثال ). و رجوع به یوم فتح شود.
- یوم خَوّ ؛ یومی مر بنی اسد راست . (منتهی الارب ). و رجوع به خَوّ شود.
- یوم خَوع ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم خوی ̍ [ خ َ / خ ُ وا ] ؛ از ایام عربان است . (منتهی الارب ) (از مجمعالامثال ). رجوع به خوی شود.
- یوم خیبر ؛ یوم اسلامی است . رجوع به خیبر شود.
- یوم داحس و غبرا ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دارَةِ جُلجُل ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دارَةِ ماسِل ؛ یوم جاهلی است برای ضبة علیه کلاب . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دَأب ؛ یوم جاهلی است برای عبس علیه تمیم . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دَثینَة ؛ یوم جاهلی است . رجوع به دثینة و مجمعالامثال شود.
- یوم دُجَیْل ؛ یوم اسلامی است بین اهل بصره و خوارج . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دُرنی ̍ ؛ یوم جاهلی است . (مجمعالامثال ). رجوع به مجمعالامثال و معجم البلدان ج 4 ص 54 شود.
- یوم دَشْتَبی ̍ ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دولاب ؛ یوم اسلامی است بین اهل بصره و خوارج . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دومَة ؛ یوم اسلامی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دَهْناء ؛ یوم جاهلی است . رجوع به مجمعالامثال شود.
- یوم دَیرِ جَماجِم ؛ روز اسلامی است حجاج را بر اهل عراق . (از مجمعالامثال ).
- یوم ذنائب ؛ یوم جاهلی است بین بکر و تغلب . رجوع به ذنائب و مجمعالامثال شود.
- یوم ذهاب ؛ یوم جاهلی است بنی عامر را. (از مجمعالامثال ).
- یوم ذی طُلوح ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم ذی قار ؛ روزی است مر بنی شیبان را. و آن اول روزی است که عرب بر عجم ظفر یافتند. (از منتهی الارب )(از صبح الاعشی ). و رجوع به ذی قار الاول شود.
- یوم ربذ ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم رحرحان ؛ یوم جاهلی است . و رجوع به رحرحان و صبح الاعشی شود.
- یوم رُستُق آباد ؛ یوم اسلامی است حجاج را بر اهل عراق . (از مجمعالامثال ).
- یوم رَقَم ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم زاب ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم زاویه ؛ یوم اسلامی است حجاج را بر اهل عراق . (از مجمعالامثال ). و رجوع به زاویه شود.
- یوم زبطرة ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ) (از معجم البلدان ج 4 ص 470).
- یوم زَحْف ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم زخیخ ؛ یوم جاهلی است تمیم را بر اهل یمن . (از مجمعالامثال ). و رجوع به زخیخ شود.
- یوم زرود ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم زُوَیْرَین ؛ یوم جاهلی است شیبان را با تمیم . (از مجمعالامثال ).
- یوم ستار ؛ یوم جاهلی است که بین بکربن وائل وبنی تمیم اتفاق افتاده است . (از مجمعالامثال ). و رجوع به ستار شود.
- یوم سحبل ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم سَریَّه ٔ رَجیع ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم سفار ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به بدر شود.
- یوم سفوان ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم سقیفة ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به سقیفه ٔ بنی ساعده در ذیل سقیفه شود.
- یوم سُلاّف ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم سِلّی ̍ و سَلِّبری ̍ ؛ یوم اسلامی است بین مهلب و ازارقة. (از مجمعالامثال ).
- یوم سنجار ؛ یوم جاهلی است تغلب را با قیس . (از مجمعالامثال ).
- یوم سوبان ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم سولان ؛ یوم اسلامی است بین اهل بصره . (از مجمعالامثال ).
- یوم شِعْب ِ بَوّان ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم شِعْب ِ جَبَلَة ؛ یومی است مر عربان را. رجوع به صبح الاعشی ج 1 ص 392 شود.
- یوم شقیقة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم شمطة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم صحصحان ؛ یوم جاهلی است قیس را بر یمن . (از مجمعالامثال ).
- یوم صفیة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم صِفّین ؛ یوم اسلامی است معروف . (از مجمعالامثال ). رجوع به صِفّین شود.
- یوم صلیب ؛ یوم جاهلی است بین بنی بکربن وائل و بنی عمروبن تمیم . (از مجمعالامثال ).
- یوم صِمَّتَین ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم صنعاء ؛ یوم اسلامی است بین زبید و مذحج . (از مجمعالامثال ).
- یوم صُنَیْبِعات ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).رجوع به صنیبعات شود.
- یوم صیرة ؛ روزی است از روزهای عربان . (منتهی الارب ). رجوع به صیرة شود.
- یوم ضریة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم ضَؤود ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم طائف ؛ یوم اسلامی است . رجوع به طائف شود.
- یوم طخفة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به طخفة شود.
- یوم طف ؛ یوم اسلامی است معروف . (از مجمعالامثال ). رجوع به طف شود.
- یوم طُوالَة ؛ یوم جاهلی است بین بنی عامر و بنی غطفان . (از مجمعالامثال ).
- یوم ظهر ؛ یوم جاهلی است بین بنی عمروبن تمیم و بنی حنیفه . (از مجمعالامثال ).
- یوم عاقل ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم عُبلاء ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم عریش ؛ یوم اسلامی است عمروبن عاص را. (از مجمعالامثال ).
- یوم عشیرة ؛ یوم اسلامی است . و رجوع به عشیرة شود.
- یوم عُظالی ̍ ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم عَقْر ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به عَقْر شود.
- یوم عُکاظ ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم عُنَیْزَة ؛ از جنگهایی است که میان بنی تغلب و بکر پسران وائل روی داد. (از صبح الاعشی ج 1 ص 391).
- یوم عین اباغ ؛ یوم جاهلی است غسان را با لخم و نزار. (از مجمعالامثال ).
- یوم عَین ِ تَمْر ؛ یوم اسلامی است تغلب را. (از مجمعالامثال ).
- یوم عینین ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به عینین شود.
- یوم غَبیط ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). اعشاش . رجوع به غبیط شود.
- یوم غبیطین ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم غول ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به غول شود.
- یوم فتح ؛ یوم اسلامی است و آن فتح مکه است . رجوع به فتح شود.
- یوم فجار ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به فجار شود.
- یوم فَخ ّ ؛ یوم اسلامی است بنی عباس را برضد آل ابیطالب . (از مجمعالامثال ).
- یوم فروق ؛ یوم جاهلی است غیس رابر سعد تمیم . (از مجمعالامثال ).
- یوم فساد؛ یوم جاهلی است بین غوث و جدیلة از طی . (از مجمعالامثال ).
- یوم فلج ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به فلج شود.
- یوم فیف ریح ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). جنگی است بین بنی عامربن صعصعة و حارث بن کعب . (از کامل ابن اثیر ج 1 صص 632-634).
- یوم قادسیة ؛ یوم اسلامی است بر ایرانیان و سعد و نعمان . (از مجمعالامثال ). و رجوع به قادسیة شود.
- یوم قادم ؛ یوم جاهلی است ضبة را بر کلاب . (از مجمعالامثال ). رجوع به قارة اهوی شود.
- یوم قارةِ اَهْوی ̍ ؛ یوم جاهلی است عامربن صعصعة را. (از مجمعالامثال ).
- یوم قباء ؛ یوم جاهلی است بین اوس و خزرج . (از مجمعالامثال ).
- یوم قبرس ؛ یوم اسلامی است معاویه را. (از مجمعالامثال ). رجوع به قبرس شود.
- یوم قحقح ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به قحقح شود.
- یوم قدید ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم قدیس ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را.(از مجمعالامثال ).
- یوم قراقر ؛ یوم جاهلی است مجاشع را بر بکربن وائل . (از مجمعالامثال ). رجوع به قراقر شود.
- یوم قرعاء ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم قَرقیسیّا ؛ یوم اسلامی است عبدالملک بن مروان را بر زفربن الحارث کلبی . (از مجمعالامثال ). رجوع به قس الناطف شود.
- یوم قرن ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم قس الناطف ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را. (از مجمعالامثال ). رجوع به قس الناطف شود.
- یوم قُشاوة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به قشاوة شود.
- یوم قصر ؛ یوم اسلامی است مختار و اصحاب او را. (از مجمعالامثال ).
- یوم قَصرِ فَرَنْبی ̍ ؛ یوم اسلامی است به خراسان . (از مجمعالامثال ).
- یوم قصیبة (قصبیة) ؛یوم جاهلی عمروبن هند را بر تمیم . (از مجمعالامثال ).
- یوم قِضّة ؛ یومی است میان بنی تغلب و بنی بکر. (از صبح الاعشی ج 1 ص 391).
- یوم قندابیل ؛ یوم اسلامی است هلال بن احوزالمازنی را بر آل مهلب . (از مجمعالامثال ).
- یوم قنیقاع ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم قیساریة ؛یوم اسلامی است معاویه را. (از مجمعالامثال ).
- یوم کبشة ؛ روزی است از روزهای عربان . (از منتهی الارب ). و رجوع به کبشة شود.
- یوم کفافة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم کَفَّی عَروش ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم کلاب ؛ یوم جاهلی است و عرب دو روز مشهور بدین نام دارد: کلاب الاول ، و کلاب الثانی . (از مجمعالامثال ). و رجوع به کلاب شود.
- یوم کناسة ؛ یوم اسلامی است یوسف بن عمر رابر زیدبن علی علیه السلام . (از مجمعالامثال ).
- یوم کهیل ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم لِوی ̍ ؛ روز جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم لِهابَة ؛ روز جاهلی است . (از مجمعالامثال ). و رجوع به لیس شود.
- یوم لیس ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را. (از مجمعالامثال ). رجوع به لهابة شود.
- یوم ماجون ؛ یوم اسلامی است سوده را بر نصربن سیار. (از مجمعالامثال ).
- یوم مبایض ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مخاشن ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مدائن ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را. و رجوع به مدائن شود.
- یوم مذار ؛ یوم اسلامی است صعب بن الزبیر را بر احمربن شمیط الجبلی . (ازمجمعالامثال ).
- یوم مرج حلیمة ؛ جنگی است میان غسان و لخم . (از صبح الاعشی ج 1 ص 391).
- یوم مرج صفر ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را با سعد و نعمان بن مقرن و ابی عبیدة و غیرهم . (از مجمعالامثال ).
- یوم مَرج ِ عَذْرا ؛ یوم اسلامی است و آن روز قتل معاویةبن حجربن عدی و اصحاب اوست . (از مجمعالامثال ).
- یوم مروت ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مریسیع ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به یوم بنی مصطلق شود.
- یوم مزلق ؛ یوم جاهلی است سعد تمیم را بر عامربن صعصعة. (از مجمعالامثال ).
- یوم مسکن ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مشقر ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مُضَیَّح ؛ یوم جاهلی است قیس را بر یمن . (از مجمعالامثال ).
- یوم مُلْزَق ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم ملهم ؛ روز جنگ بنی تمیم و حنیفة. (منتهی الارب ). و رجوع به ملهم شود.
- یوم منعج ؛یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم مؤتة ؛ یوم اسلامی است که جعفربن ابیطالب در آن کشته شد. و رجوع به مؤتة شود.
- یوم نباج ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم نتاه ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم نجران ؛ یوم جاهلی است بنی تمیم را بر حارث بن کعب . (از مجمعالامثال ). و رجوع به نجران شود.
- یوم نجیر ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به نخلة شود.
- یوم نخلة ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم نسار ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به نسار شود.
- یوم نَشّاش ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم نضیر ؛ یوم اسلامی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم نفرات ؛ یوم جاهلی است بنی عامر را بر عبس . (از عقدالفرید ج 6 ص 5).
- یوم نهاوند ؛ یوم اسلامی است ایرانیان را با سعد و نعمان بن مقرن و ابی عبیدة و غیرهم . (از مجمعالامثال ). رجوع به نهاوند شود.
- یوم نهروان ؛ یوم اسلامی است معروف . رجوع به نهروان شود.
- یوم وادی القُری ̍ ؛ یوم اسلامی است مروان حمار را با ارج . و رجوع به وادی القری شود.
- یوم واردات ؛ یوم جاهلی است بین بکر و تغلب . (از مجمعالامثال ). رجوع به واردات شود.
- یوم وتدة ؛ یوم جاهلی است بنی تمیم را بر عامربن صعصعة. (از مجمعالامثال ).
- یوم وج ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ). رجوع به وج شود.
- یوم وَقبی ̍ ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم وقیط ؛ یوم جاهلی است و آن در اسلام بین بنی تمیم و بکربن وائل واقع شد. (از مجمعالامثال ).
- یوم هباءة ؛ یوم جاهلی است عبس را بر فزارة وذبیان . (از مجمعالامثال ). رجوع به هباءة شود.
- یوم هرامیت ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم هریر ؛ یوم جاهلی است بین بکر و بنی تمیم . (از مجمعالامثال ). رجوع به هریر شود.
- یوم هُیَماء ؛ یوم جاهلی است . (از مجمعالامثال ).
- یوم یَرموک ؛ یوم اسلامی است . رجوع به یرموک شود.
- یوم یمامة ؛ یوم اسلامی است حنیفة را. (از مجمعالامثال ). و رجوع به یمامة شود.
ترجمه مقاله