ترجمه مقاله

یونس

لغت‌نامه دهخدا

یونس . [ ن ُ ] (اِخ ) ابن مودود (شمس الدین )بن ملک عادل محمدبن ایوب ، ملقب به مظفرالدین و معروف به الملک الجواد. از امیران دولت ایوبی به شمار می رفت و مردی کریم و بخشنده و در عین حال ساده و گول بود. خُدّام وی به مردم ستم می کردند و او اهمیت نمی داد. در سال 635 هَ . ق . پس از مرگ «الکامل » به اتفاق نظر اکثر شاهزادگان در دمشق والی شد. درهای خزانه را گشود و همه ٔ جواهر واموال را پراکنده کرد. در سیاست کشور درماند و اطرافیانش از او منزجر شدند. وی می گفت : مرا با ملک چه کار؟! سگ و باز شکاری در نزد من از کشورداری عزیزتر است ! مردم سنجار بر او شوریدند و او پس از فرار و گرفتاری سرانجام به سال 641 هَ . ق . به دست الملک الصالح «اسماعیل » صاحب دمشق خفه گردید. (از اعلام زرکلی ).
ترجمه مقاله