یک رکیبی
لغتنامه دهخدا
یک رکیبی . [ ی َ / ی ِ رِ ] (حامص مرکب ) مماله ٔ یک رکابی . کنایه از پای فشاری و ثبات قدم است . (یادداشت مؤلف ). کنایه از مستعد کاری شدن بود. (انجمن آرا) :
کز این بیش بر دلفریبی مباش
به ناراستی یک رکیبی مباش .
|| (ص نسبی ، اِ مرکب ) رفیق و همدم .(ناظم الاطباء).
کز این بیش بر دلفریبی مباش
به ناراستی یک رکیبی مباش .
نظامی .
|| (ص نسبی ، اِ مرکب ) رفیق و همدم .(ناظم الاطباء).