ترجمه مقاله

جال

لغت‌نامه دهخدا

جال . (اِ) مطلق دام و تله را گویند و به عربی فخ و شباک خوانند. (برهان ). در سانسکریت Jala (دام ) برای پرندگان . ماهی و غیره گویند. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ) :
ای ز انعامت گرفته طالب آمال مال
بر ره خصمت نهاده صاحب آجال جال .

عبدالواسع جبلی (از آنندراج ).


|| درخت اراک را نیز گفته اند که از چوب آن مسواک سازند. (برهان ) (آنندراج ) (فهرست مخزن الادویه ).
ترجمه مقاله