ترجمه مقاله

حلال زاده

لغت‌نامه دهخدا

حلال زاده . [ ح َ دَ ] (ص مرکب ) کسی که نطفه اش از راه مشروع منعقد شده باشد :
حلال زاده ٔ صورت چه سود زآنکه فعالش
در آزمایش معنی باصل باز بخواند.

خاقانی .


کای پاک دل حلال زاده
بردار که هستم اوفتاده .

نظامی .


صاحب هنری حلال زاده
هم خاسته و هم اوفتاده .

نظامی .


الحق امنای مال ایتام
همچون تو حلال زاده بایند.

سعدی .


ترجمه مقاله