ترجمه مقاله

ری

لغت‌نامه دهخدا

ری . [ ری ی ] (ع اِمص ) رَی ّ. (ناظم الاطباء). || (اِ) دیدار نیک . قوله تعالی : هم احسن اثاثاً و رِءْیاً . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).دیدار نیکو و صورت نیکو و خوب . (منتهی الارب ). دیدارنیکو و خوب . (از آنندراج ). رجوع به رَی ّ شود. || ج ِ رأی . (منتهی الارب ). رجوع به رأی شود.
ترجمه مقاله