ترجمه مقاله

قمر

لغت‌نامه دهخدا

قمر. [ ق َ م َ ] (ع مص ) برکنده شدن پوستک برونی سقاء یا آن چیزی است که میرسد سقاء را از قمر مانند احتراق . (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || محترق شدن کتان از ماه . (از اقرب الموارد). || خیره شدن چشم از دیدن برف . (تاج المصادر بیهقی ). خیره شدن چشم از برف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شدت یافتن سفیدی چیزی . (اقرب الموارد). || بیخواب شدن در شب ماه . || سیراب شدن شتران . || بسیار شدن گیاه و آب . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
ترجمه مقاله