مه لقا
لغتنامه دهخدا
مه لقا. [ م َه ْ ل ِ ] (ص مرکب ) ماهرو. (آنندراج ). ماهروی .مه طلعت . ماه لقا. کنایه از زیباروی است :
آمد از او در وجود، کودک فرخنده ای
سروقد و گلعذار مهررخ و مه لقا.
|| نامی از نامهای زنان .
آمد از او در وجود، کودک فرخنده ای
سروقد و گلعذار مهررخ و مه لقا.
هاتف (دیوان ص 108).
|| نامی از نامهای زنان .