ترجمه مقاله

botch

دیکشنری انگلیسی به فارسی

کلاهبرداری، سرهم بندی، وصله و پینه بدنما، کار سرهم بندی، ورم، سرهم بندی کردن، سنبل کردن، خراب کردن، از شکل انداختن
ترجمه مقاله