ترجمه مقاله

coach

دیکشنری انگلیسی به فارسی

مربی، اتوبوس، کالسکه، مربی ورزش، واگن راه اهن، خانه متحرک، معلمی کردن، رهبری عملیات ورزشی را کردن
ترجمه مقاله