punctualدیکشنری انگلیسی به فارسیمشخصه، وقت شناس، دقیق، بموقع، ثابت در یک نقطه، نقطه نقطه، نقطه مانند، لایتجزی، نکته دار، معنی دار، صریح، با ذکر جزئيات دقیق، اداب دان، نقطه دار، خوش قول، نیش دار