ترجمه مقاله

shell

دیکشنری انگلیسی به فارسی

پوسته، صدف، پوست، قشر، خمپاره، گلوله توپ، مرمی، کالبد، جلد، صدف حلزون، بدنه ساختمان، عایق، عامل محافظ حفاظ، پوست فندق وغیره، پوکه فشنگ، قشر زمین، کاسه یا لاک محافظ جانور، پوست انداختن، سبوس گیری کردن، پوست کندن از، مغز میوه را دراوردن
ترجمه مقاله