slurدیکشنری انگلیسی به فارسیخراب کردن، لکه ننگ، تهمت، نشان، اشاره، پیوند، خطاتحاد، لکه بدنامی، تقلب، مطلبی را حذف کردن، لکه دار کردن، مطلب را نادیده گرفتن ورد شدن، باعجله کاری را انجام دادن