trampدیکشنری انگلیسی به فارسیولگردی، ولگرد، اواره، اسمان جل، فاحشه، اوارگی، صدای پا، با پا لگد کردن، با صدا راه رفتن، پیادهروی کردن، اوره بودن، ولگردی کردن