ترجمه مقاله

کار

فرهنگ فارسی معین

(اِ.) 1 - آن چه از شخصی یا شیئی صادر شود، آن چه که کرده شود، فعل ، عمل . 2 - پیشه ، شغل . 3 - سعی و جهد. 4 - رزم ، جنگ . 5 - کشت ، زراعت . 6 - مسئولیت ، وظیفه . 7 - گرفتاری ، دشواری . 8 - وضعیت ، حال . 9 - حادثه ، پیشامد. 10 - صنعت ، هنر. 11 - ممارست ، اشتغال ، تمرین . 12 - بنا، ساختمان . 13 - مرگ ، موت . 14 - وسیلة معیشت ، معاش . 15 - (پس .) الف - چون به آخر اسم معنی پیوندد صیغة مبالغه سازد: ستمکار، گناهکار. ب - چون به اسم ذات و معنی پیوندد صیغة شغل سازد: خدمتکار، آتشکار. ؛ ~بیخ پیدا کردن کنایه از: بدتر یا وخیم تر شدن . ؛ ~به جای باریک کشیدن کنایه از: سخت یا خطرناک شدن اوضاع . ؛ ~تراشیدن کنایه از: تولید زحمت کردن . ؛ ~ حضرت فیل کنایه از: بسیار دشوار.
ترجمه مقاله