ترجمه مقاله

آبدیده

فرهنگ فارسی معین

(دِ) (ص مر.) 1 - جلا یافته ، جوهردار. 2 - آزموده ، باتجربه . 3 - چیزی که آب آن را فاسد کرده باشد.
ترجمه مقاله