ترجمه مقاله

اشکلک

فرهنگ فارسی معین

(اِ کِ لَ) (اِمر.) 1 - شکنجه . 2 - نوعی شکنجه و آن چوبی بوده که لای انگشتان متهمان می گذاشتند و فشار می دادند تا به جرم خود اقرار کنند. 3 - چوبی است به مقدار چهار انگشت که وسط آن باریک تر از دو سر وی است ، و وسط آن طناب بندند، و آن برای اتصال دو قطعة خیمه به کار رود. 4 - در اصطلاح کشاورزی به قلمه های کوتاه گویند که برای ایجاد قلمستان غرس می شود.
ترجمه مقاله