ترجمه مقاله

بار

فرهنگ فارسی معین

[ په . ] ( اِ.) 1 - آن چه که بر دوش انسان یا پشت چهارپا حمل شود. 2 - جرمی که در اثر اختلال دستگاه گوارش بر روی زبان پیدا شود. 3 - میوة درخت ، بر. 4 - مترادف کار. 5 - سنگینی . 6 - گناه . 7 - بچه ای که در شکم مادر است . 8 - ثروت ، تمول . 9 - مشقت ، رنج . 10 - مسئولیت ، تکلیف . ؛ ~ خود را بستن کنایه از: سود کلان به دست آوردن (غالباً از راه های نامشروع ). ؛~ خود را به منزل رساندن کنایه از: موفق شدن در کار خود.
ترجمه مقاله