ترجمه مقاله

بست

فرهنگ فارسی معین

(بَ) 1 - (مص مر.) بستن ، سد کردن . 2 - ( اِ.) حلقه یا نیم دایره ای که به چهارچوب در یا پنجره متصل است و چفت یا قفل در آن قرار می گیرد. 3 - هر نوع وسیله برای گرفتن و نگهداشتن چیزی . 4 - جایی که مردم برای ایمن ماندن از تعرض یا دادخواهی به آن جا پناهنده می شدند، جای تحصن . 5 - آن مقدار از تریاک یا شیره که هر بار به حقه می چسبانند.
ترجمه مقاله