ترجمه مقاله

بی خود

فرهنگ فارسی معین

(خُ) (ص مر.) 1 - بی هوش ، بی حال . 2 - بی اختیار، بلااراده . 3 - شوریده . 4 - (عا.) بیهوده ، بی فایده .
ترجمه مقاله