ترجمه مقاله

تاب دادن

فرهنگ فارسی معین

(دَ) (مص م .) 1 - تافتن ، پیچ دادن ، خماندن . 2 - زلف و ریسمان و امثال آن را پیچ و خم دادن . 3 - چیزی را در ظرفی فلزی در حرارت آتش بدون آب و روغن سرخ و برشته کردن . 4 - پرتو افکندن ، روشن ساختن .
ترجمه مقاله