خر
فرهنگ فارسی معین
(خَ) [ په . ] (اِ.) پستانداری از راستة فردسمان جزو خانوادة اسبان . حیوانی بارکش دارای گوش های دراز و یال کوتاه ، درازگوش . ؛ ~آوردن و باقالی بار کردن کنایه از: دچار دردسر و رسوایی شدن . ؛ ~ خود راندن کنایه از: تنها به مسایل خود توجه کردن . ؛ ~ رنگ کردن کنایه از: مردم ساده را فریفتن .