ترجمه مقاله

خصل

فرهنگ فارسی معین

(خَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) داو، گرو، آن چه که بر سر آن قمار کنند. 2 - (مص م .) بریدن ، جدا کردن .
ترجمه مقاله