ترجمه مقاله

خوردن

فرهنگ فارسی معین

(خُ دَ) [ په . ] 1 - (مص م .)فرو بردن غذا از گلو. 2 - نوشیدن . 3 - (عا.) سوء استفادة مالی به هنگام تصدی شغلی . 4 - شکست خوردن ، مغلوب شدن . 5 - مناسب بودن ، جور بودن . 6 - ساییدن (فنی ). 7 - (مص ل .) تصادف کردن . 8 - اصابت کردن . 9 - مقارن شدن ، همزمان شدن . ؛ ~و خوابیدن کنایه از: بیکار و بی عار زندگی کردن .
ترجمه مقاله